.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
مشایی: پیامبر اسلام(ص) ایرانی الاصل است! سندش هم رو میکنم!

در اوايل اين هفته و همزمان با ايام سوگواري حضرت صديقه كبري (س) همايش بزرگداشت حكيم ابولقاسم فردوسي در مزار فردوسي در حومه مشهد مقدس برگذار شد كه علي رغم اعلام قبلي و به دليل همزماني با حضور سران گروه ،15 رئيس جمهور براي سخنراني در اين همايش حضور پيدا نكرد و آقاي مشايي را به جاي خود به مشهد فرستاد یکی از سایتهای خبری متن کامل سخنرانی ایشان را منتشر کرده است و آنچه در سخنان ایشان دیده میشود نکات جدید وقابل توجهی است از جمله اینکه نسل پیامبر اسلام(ص) به حضرت ابراهیم برمیگردد و حضرت ابراهیم ایرانی الاصل است و وعده دادند که بعدها مستندات این سخنان رو انتشار بدهند

آنچه مي خوانيد متن کامل سخنراني آقای مشایی در اين همايش است :

سلام علیکم و رحمته الله
بسم الله الرحمن الرحیم
الهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر الانصاره و اعوانه
و المستشهدین بین یدیهه

قبل ازهر چیز باید شکرگزار خداوند بزرگ باشیم که امروز در مقام پاسداشت از یک خدمت شایسته و بزرگ و ماندگار تاریخی به نمایندگی از ملتی بزرگ در این جا توفیق حضور پیدا کردیم من ابتدا باید مراتب احترام و عرض سلام رئیس محترم جمهور را به محضر شما تقدیم بکنم که به دلیل آخرین فرصتی که از پیش تعیین شده بود برای مراسم اختتامیه نمایشگاه بین المللی کتاب نتوانستند در این محفل حضور پیدا بکنند و البته روز پنج شنبه در مراسم شبی با شاهنامه به تفسیر درباره جایگاه فردوسی و شاهنامه و ماموریت تاریخی ملت عزیز ایران سخن گفتند و توصیه می کنم کسانی را که صحبت های ایشان را ندیدند یا نشنیدند حتما توجه بکنند چون یک نگاه استراتژیک هست که امروز جناب آقای بقائی هم به آن اشاره کردند بنده هم قصد داشتم در این زمینه تصحیح داشته باشم و مطالبی را تقدیم بکنم ولی زمان اجازه نمی دهد آن را واگذار می کنم به یک وقت دیگری که یک بحث مستوفی و تفسیلی را لازم دارد و مسئله ماموریت تاریخی ملت بزرگ ایران است
حقیقت اینکه امروز که ما به بهانه یک کار ارزشمندی به نام ثبت ملی در این جا جمع شدیم که باید تشکر بکنم از جناب آقای بقائی و همکاران محترمشان در سازمان میراث فرهنگی و همه صاحبنظران اندیشمندان علاقمندی که در این تلاش موثر که انشا الله با ثبت جهانی به بالاترین ثبت خود خواهد رسید مشارکت داشتند بسیار ارزشمند است اما در همین آغاز سخن نکته ای را یادآور می شوم قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری از زمان فردوسی تاکنون سده ها گذشته است و اگر متوسط عمر هر نسلی را ما بین 60تا 70 سال حساب بکنیم بیشتر از 10 نسل و به اصطلاح اشتراک حضور نسل ها نسل های زیادی گذشته از زمان فردوسی تاکنون خودآگاهی ملی و ایرانی گام نخست درک شاهکار بی نظیر نه تاریخی ایران بلکه تاریخ ملت های دنیاست درک این معنا که شاهنامه از چه منزلت و جایگاهی در عرصه تولیدات فرهنگی ، هنری ، تاریخی معرفتی برخوردار است کار بزرگ را آدمهای بزرگ انجام می دهند ما از آدمهای کوچک انتظار کار بزرگ نداریم من قبلا هم عرض کردم همه ی ما موحد هستیم و خدای واحد را
می پرستیم در این هیچ بحثی نیست اما چه درکی از این خدای واحد داریم این دیگر نادر نیست این شاید به تعداد همه ی آدمهای روی زمین است خدا واحد است اما خدایی که از سوی انسان ها خلق می شود متفاوت است علت اختلاف چیست؟ علت چالش و جنگ و ستیز هم هست، آدمها باید بزرگ بشوند تا خدایی به بزرگی دریافت بشود ظرف جا نداشته باشد مظروف هم محدود و کم خواهد شد این ظرف که باید گشاده شود وسیع شود دریا پهنه بی کرانه است آسمان را در خود جای می دهد اما یک ظرف کوچک یک استکان، یک لیوان ،جای انعکاس تجلی حقیقت را به نام آسمان را نداره اگر چه شما در یک استکان آب هم می توانید آسمان را ببینید این هم آسمان است اما با آن آسمان اقیانوس بسیار بسیار متفاوت است ما نمی توانیم بدون یک اشراف تاریخی یک اشراف جغرافیایی یک اشراف فرهنگی یک اشراف اخلاقی یک اشراف هنری یک اشراف سیاسی یک اشراف امنیتی در مقیاس ملی و جهانی امکان ندارد فضیلت های شاهنامه را دریابیم این یک محصولی در مقیاس توس نیست در مقیاس خراسان نیست در مقیاس ایران نیست بلکه در مقیاس جهان نیز نیست اگر جهان را در یک برهه از زمان مورد توجه قرار دهیم قاعده این است شاهکار اثری است که از قید زمان آزاد است شما هیچ شاهکار را نمی شناسید مگر آنکه از قید زمان خود آزاد باشد معنای این حرف خیلی ساده است این حرف درشتی نیست خیلی سخن روشن و بدیهی و دم دستی است آنکه در قید زمان است به تغییر زمان نابود است تغییر می یابد جای خود را در اثر دیگری با زمان جدید خودش می دهد. شاهکار آن است که مقید به زمان نباشد چگونه نباشد این خودش یک سخنرانی ساده است من نمی دونم که یادداشت کردم فقط سرفصل ها را یادداشت کردم فقط سلسله بحث ها را عرض بکنم من قصد ورود به هیچ بحثی را ندارم گذاشتم برای وقت دیگه ای موضوع بسیار مهمی است که از این سه چهار سال اخیر به بعد این بحث نزولیت مفهومی برای درک برای تحقیق برای تتبع و پژوهش دارد و آن امروز قدرت فهم این ماموریت تاریخی ایرانی را داشته باشیم انشا الله در یک فرصت دیگر شاهکار آن است که از قید زمان آزاد باشد از قید مکان چه؟ باید آزاد باشد البه این آزادی زمانی یا مکانی نسبی است به نسبت اما هر چه آزادتر از زمان و مکان هر چه آزادتر از زمان و مکان جنبه و موضوعیت شاهکار بودن هم به همان نسبت بالاتر و عظیمتر خواهد بود شاهکار آن است آزادی از زمان معنایش آن است که کهنگی تاریخ تازگی مفهوم ، جاری بودن ، تولد نو به نو ، حیات نو به نو که فردوسی به آن اشاره می کند باید کاملا پدیدار و آشکار باشد یعنی امروز اگر شاهنامه ورق می خورد نگاه تیز بین جامعه فهیم امروز ایران باید در یافت های نو و زیبا و سازنده ای از آن را دریافت کند شاهنامه این قدرت را دارد هر کسی فکر می کند اینطور نیست یک بار دیگر شاهنامه را ورق بزند یک بار دیگر ایران را با شاهنامه تطبیق بدهد و جایگاه امروز این را با ظرفیت های شاهنامه بسنجد بعد ببیند که این شاهنامه همین امروز هم آرش را برای انداختن تیری که مرزهای ایران را تامین کند به استواری در قلب ایران ایستاده نگاه داشته است امروز هم ما همون دغدغه تاریخ را داریم مرز ایران کجاست ماموریت ملت ایران تا به کجاست مرام و مکتب و مذهب و مشوق ایرانی چیست سخنی است که باید از این پس پژوهشگران ما با نگاهی ژرف بدان بپردازند و سیاستمداران ما از شاهنامه برای بیان نقطه نظرات ملت ایران و پیام ملت ایران استفاده بکند. که آقای دکتر صادقی ابیات بسیار زیبایی را با همان سیاق و همان دریافت در مراسم شبی با شاهنامه در پایان مراسم داشتند که باید آنرا پیوسته ما تکرار بکنیم امیدوارم ایشان یک فرصتی داشته باشند که چند بیتی را هم در اینجا حالا خود نقالی من اشاره ای بکنم نقالی یکی از ظرفیت های شاهنامه است از درون شاهنامه چون اختری از اجاق بیرون پریده است دل می سوزاند احساس می سوزاند زخم می گذارد برای بیدار ماندن زخم می گذارد برای اینکه به خواب نرویم نقالی یک ظرفیت بزرگی است ساعت ها و روزها و سالها باید راجع به نقالی ظرفیت های نقالی بقایای نقالی سخن گفت و نوشت و درس ها داد و درس ها آموخت آقای بقائی اشاره ای خیلی خوبی داشتند که ما باید تلاش بکنیم که نقالی رواج پیدا کند در دوره های رواج داشت اما الان رواج ندارد ما باید رواج بدیم نقالی را پژوهشگران فراوانی باید مفاد علمی هنری و موسیقایی به اصطلاح شاهنامه را برای بیان نقالی در اختیار نوآموزانی قرار بدهند و این نوآموزان باید حتی در کنار تدریس زبان و ادبیات فارسی باید با آن آشنا بشوند ما به این منابع محتاج هستیم نقالی باید از نظر اجرائی رواج پیدا بکند باید بخشی از برنامه های فرهنگی و هنری ما باشد در کنار موسیقی البته نه به جای موسیقی چون هیچ هنری جای هیچ هنر دیگر را نمی گیرد یکی از دیگر ظرفیت های مهم نقالی همان موسیقی است باید کار بکنیم ما سالیانه احتیاج به مسابقات فراونی داریم جشنواره هایی داریم که رقابت صاحبان هنر و ظرفیت های هنری و علمی جامعه مان را در عرصه نقالی به یک رقابت سالم و سازنده بکشیم ما احتیاج داریم احتیاج داریم که رقابت صاحبان هنر و ظرفیت های هنری و علمی جامعه مون را در عرصه نقالی به یک رقابت سالم و سازنده بکشاند ما احتیاج داریم احتیاج داریم که فضا بدهیم علاقمندی وجود دارد استعدادها شکوفا می شه بعد ما شاهد تولد نقالانی
می شویم که می توانند این میراث تاریخی کهن را همچنان برای آیندگان زنده و شاداب و با طراوت به یادگار بگذارند امیدوارم که یکی از اهداف ثبت ملی میراث معنوی حفاظت و صیانت از ظرفیت های فرهنگی و میراثی کشور است یعنی همین.
من یک نکته ای می خواهم راجع به شاهنامه بگم و آن این است که ببینید آثار زیادی هر روز ثبت شده همین امروز ابیات زیبایی سروده می شود عبارات نغزی ارائه می شود و هر چه قدر که تنور انقلاب فرهنگی یک جامعه که باید هر لحظه به تولید و به خلق و آفرینش بیانجامد از این ها در سرزمین بزرگ ایران بروز و ظهور می دهد اما همه این آثار نمی تواند در جایگاه شاهکار ، شاهکاری ماندگار ، به یادگار در عرصه ملی و بعد در عرصه بین المللی جای خودش را ثابت بکند و به درخشش بنشیند من اعتقاد دارم در کنار جریان روزمره ای که زندگی برای جریان تعالی بشری داره و حتما منشا الهی داره ما در همه مقوله ها شاهد شکل گیری آثار شگرفی هستیم که نتایج ستورگی دارد خوب که دقت کنیم می بینیم اینها معمولا یک ریشه معنوی و شکوهی داره در عالم ریاضیات در عالم فیزیک در عالم شیمی که علوم تجربی ما می بینیم پیشرفت های فراونی ذره ذره به دست می آید اما گاهی یک رویداد علمی پدید می آید که این رویداد علمی از جنس تحولات پیشین خود نیست و یک سطح و عوض می کند و در واقع یک جهشی اتفاق می افتد و از آن پس می بینیم بشر از یک جایگاه برتری کار خودش را آغاز می کند یک مثال بیشتر
نمی زنیم فراوان ماجرای فهمیدن جاذبه زمین از سوی نیوتن یک اتفاق و رویداد خیلی ساده است گفتم که نیوتن از افتادن سیبی از درخت سیب که به زمین افتاد پی به جاذبه زمین برد سوال کرد که چرا این سیب به این طرف افتاد و بعد از اینجا یادش افتاد که همه چیز این طرف می افتد بعد رفت و پایه ای شد که معادلات نیوتن شکل بگیره و بسیاری از پیشرفت های ما در عرصه علوم مکانیک پایه ش معادلات نیوتن است قبل از این چون این شناخته نشده بقیه شناخته نشدند حرکت رو به جلوی بشر خیلی کند بود حالا سوال می کنم مگر نیوتن اولین بار دیده سیبی از درخت افتاده یا میوه ای از درختی افتاده یا اساسا قراره میوه ای از درخت بیفته مگه از دست نیوتن هیچی نیفتاده مگه نیوتن از بچگی یاد نگرفته که مراقب باشد تا از دست او چیزی به زمین نیفتد نه نیوتن بقیه کدامیک از ما مسئله افتادن را تجربه نکردیم چه اتفاق افتاده این گذاشتن در کاسه نیوتن توسط خدا بود این یک امر شکوهی است اگربنا بود که خداوند بشر را به همین ظرفیت های معمولی رها می کرد الان ما هنوز خیلی عقبتر از اینا بودیم ولی چون شرایط برای بروز استعدادها فراهم نمی شود آن یک داستان مفصلی است که بر میگرددبه بحثی که من چون شروع نکردم یک وقت دیگه ای چند ساعت بحث دارد به آنجا واگذار می کنم چون شروع نکرده بشر عقب
می ماند خداوند هر از چندگاهی در عرصه های مختلف در کاسه بشر چیزی را می گذارد تا او متوجه بشود حرکت بکند و یک شرایط جدید برای خودش به وجود بیاورد فردوسی یک ماموریت بزرگی انجام داد من نمی خواهم بگویم به فردوسی وحی شد نه اگر هم بگوییم وحی شد از بابت وحی کلی ایرادی ندارد اگر به زنبور عسل وحی می شود چرا به فردوسی نشود اما نه اینکه یک فرشته ای آمد گفت که من از طرف خدا آمده ام و اکنون امر می کنم که تو باید شاهنامه را بنویسی نه اینطوری نبوده ولی وحی و الهام در مدل کلی ایرادی ندارد که اگر کسی مامور بشود و مسئول بشود که یک کار بزرگ را در تاریخ انجام بدهد این معنای این حرف من وقتی بیشتر قابل فهمه که ما بیشتر نقش تاریخی شاهنامه را دریابیم .
که شاهنامه واقعا چه کار کرد اول فردوسی شاهنامه را چگونه نوشت چه چیز باعث شد که فردوسی شاهنامه نویسی را آغاز کنه ما اطلاعاتی نداریم تاریخ در آن برهه خیلی مشوش است زمانه و مکانه خیلی پر تشویش اما امروز عظمت شاهنامه به ما نشان می دهد که این امری اتفاقی نیست قطعا نیست پنجاه هزار پنجاه و پنج هزار شصت هزار شصت و پنج هزار هفتاد هزار تا هفتاد و پنج هزار هم در مورد شاهنامه گفته شده که مجموعه شعری شاهنامه است من نمی گویم پنجاه هزار _ پنج هزار . در مراسم بزرگداشت شهریار بزرگ من عرض کردم کسانی که فکر می کنند شاعرند زیاد شدند (آقای دکتر ببخشید) کسانیکه فکر می کنند شاعرند زیاد شدند اما شاعر به معنای واقعی که بتواند تلاقی زیبا درخشان از صورت و سیرت را از ظاهر و باطن را از قالب و محتوا را با هم ارائه بدهد کم است شاعر کیست شاعر آن است که عمق معنا و مفهومی را که دریافته است در بیانی ساده صریح و روشن به مغز و ذهن و قلب دیگری منتقل کند یعنی چی یعنی هم باید هوای عمق را نگاه دارد و هم باید هوای سطح را نگاه دارد سطحی سخن گفتن امری بسیار ساده و سهل است عمیق بودن و در عمق ماندن هم ساده نیست به سادگی سطحی سخن گفتن اما به نسبت آن که سخن عمیقی را به سطح بیاوریم که از منزلت و قیمت آن نکاهی کاری به مراتب دشوار و سخت است لذا اشعار فراوانند اما سخنی که بر دل می نشیند بر دل حک می شود نسل های نسل یادگار هر نسل به نسل های بعد می شود سخن نغز صریح روشن زیبا منطقی آگاهانه اخلاقی فضیلت مداری است که در قالب عبارات زیبا و نغز و دلنشینی به سطح می آید دریافتش آسان می شود قالبش دلپسند می شود و بر نوک زبان جاری می شود این کار سختی است تمام این سی هزار پنجاه هزار شصت هزار شصت و پنج هزار هفتاد و پنج هزار از این جنس است سوال است چرا امروز بعد از 1000 سال از قیمت شاهنامه که کم نشده است که هیچ هر روز بر قیمت شاهنامه افزوده می شود شاهنامه قیمتش از ابعاد مختلف قابل بحثه یک مورد آن هم همین است که در طول زمان درخشان مانده است هیچ غباری بر آن ننشسته است زنگاری دست یابی ذهن های پژوهنده و پرسشگر را از آن محروم نکرده است این معلوم است که شاهنامه اگر مهم است اگر ظرفیت دارد از بیرون وامدار نیست از درون است چون از درون است به واسطه ای برای انتقال نیاز ندارد که به فرض آن واسطه شاهنامه از دریافت از ارتباط با ذهن ها و نسل ها محروم می شود این قدرت درونی این ظرفیت باطنی شاهنامه است حالا شاهنامه اگر بخواهیم درباره شاهنامه حرف بزنیم شما خودتان اهل سخنید من نمی خواهم تکرار بکنم حرف بسیار است شاهنامه یک اثر است خود با قالبی که دارد با زوایای که دارد اما دریافت های کلانی از شاهنامه به دست می آید یکی این است که فردوسی پاکزاد حکیم طوس و فردوس پیرو مکتب اهل است خردگرا است فکر نکنید به خاطر دو تا شعری که خیلی جاها تکرار می شود این حرف را می زنیم به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگزرد نه این علامت نماده اما توی شاهنامه که بررسی می شد این دریافت عمده پژوهشگران است حتی من از یکی از پژوهشگران که به هر حال جزو برترین های امروز جامعه ایران است خواندم که ایشون می گفت که خیام و ابن سینا هم در خرد ورزی از فردوسی تاثیر گرفتند .
پایه گذار مکتبه داستان ضحاک یک نماد است آقای دکتر صادقی اشاره کردند یک نماد است ضحاک کیست ضخاک یک آهنگر است نماد خشونت است معناش این نیست آهنگران خشن هستند شغل این است ضحاک از طرفی سازنده سلاح است سلاح تولید
می کند گرزهای بزرگ که ابزار دست سرداران است ضحاک یکی از کاراش این است مارهای پشت ضحاک خورندگان مغز جوانانند جوانی ، مغز نماد اندیشه و فکر است ضحاک در جبهه باطن است نماد مبارزه جریان حق تلقی می شود در شاهنامه نماد ظلم و ظلمت است جهاد برای نابودی ضحاک یک جریان بالنده و زیبایی است که در شاهنامه تصویر می کند خب نگاه کنید ببینید جریان تسلط و قدرت و ظلم و ستم جریانی است علیه این که اندیشه باشه ضحاک امروز هم وجود دارد همین امروز دریافتن ضحاک امروز آسان است قدرتمداران سلاح پردازان که دیپلماسی آنان در دنیا بر مبنای تولید سلاح برای تفقد و برتری و تنظیم امور برای فروش سلاح خوردن همه مغزهای عالم برای اینکه کارشان و دکانشان رونق پیدا کند ضحاک امروز آشکار است بیدار است کار می کند فعالانه نماد شیطان است امروز هم شاهنامه حرفهای نو و جدید دارد دقت بفرمائید عرضم این بود اتفاقی است خیر با اتفاق روبرو نیستیم شاعر من شاعر نیستم اما دوستان شاعر داریم شاعر می فهمد که دو بیت شاید در عرض کشیدن سیگار دو بیت بشود ولی دویست بیت دو هزار بیت اصلا بیست هزار ابدا آن هم از این جنس که یک خطای وزن در شعرها پیدا نمی کنی یک خطا در محتوا پیدا نمی کنید اگر شما فقط قدرت تصویرسازی شاهنامه را نگاه کنید که در مقام جنگ و ستیز و هماوردی، داستان چگونگی قرار گرفتن پای چپ وراست را
می گوید غوغاست غوغاست یک هنگامه است چنان رجز می خواند که قهرمان را قبل از هماوردی به زیر افکنده است کارش تمام است فقط رجز نمی خواند در این حال که رجز
می خواند یک صورتگر ماهر است خوب که زوایای صحنه نبرد را از هم یاد نمی برد من نمی دونم چه جوری از عظمت شاهنامه سخن بگویم حیف است که با کلمات و جملاتی ناقص ما بخواهیم در مقام ادعای بیان عظمت های شاهنامه باشیم فضیلت های اخلاقی اصول قهرمانی بلکه بالاتر ازقهرمانی چون قهرمانی مقطع دارد مقصد آن فن است پهلوانی مکتب دارد از فن گذشته است مشرف بر همه فنون است اما فنون دیگری او را کاملا آراسته است حفاظت می کند محبوب می کند از او حساب می برد وآن مکتب فضیلت های اخلاقی است پهلوانی پایه گذار اخلاقی است دو سال است شما می دانید که عقل یک ماجراست و احساس و عاطفه ماجرای دیگری است کسانی که به سراغ عقل می روند معمولا از زوایای زیبایی های عاطفی و احساس باز می مانند ظاهرا به گونه ای است که خیلی ها فکر می کنند این دو با هم سازگاری ندارند عقل گراها خیلی به احساس توجه نمی کنند طبیعی است پیش میاد این قدرت یک انسان است که صفات متضاد را ظرفیت های متنوع را همزمان درخود جمع کرده باشد غوغا شاهنامه درسته یک کتابی است که یا از زبان فردوسی آمده است یا با قلم فردوسی نگارش پیدا کرده است است یادمان نرود شاهنامه قبل از آن که هر چه باشد نمادی از حقیقت و شخصیت فعلی است مگر یک فرزند نمادی از پدر و مادر نیست همه ما می دانیم که یک پسر و یک دختر از هزاران چیز ارث می برد از ژن ها از پدر و مادر ژن های فعال ژن هایی که در پدر و مادر فعال نبوده است و مربوط به نسل های پیشین بوده است حالا در آن ظهور پیدا کرده است اما کتاب چیز دیگری است تالیف تصنیف از تالیف بالاتر است و محصولی چون شاهنامه با هیچ تصنیفی هم قابل مقایسه نیست چرا برای اینکه اصلا ارجاع به جائی ندارد مرجعی معرفی نمی شود سخن از جایی نقل نشده است غوغاست غوغاست بهتر از غوغا هم سراغ ندارم که بگم نه ازجایی آمده است نه ازجایی برداشت شده است نه از کسی نقل شده است اگر کسی قدرت سرودن داشته باشد حقیقتی را به او بگویند و اون این حقیقت را به زیبائی بسراید خوب دارد شاهنامه را به زبان های دیگر هم بردن ولی اینکه همزمان با این قالب زیبا بخواهی یک تاریخ را روایت کنی با منطق این تاریخ همه جا سازگار است بله ما می دانیم که فردوسی به دنبال عظمت و بزرگی ایران بوده است زبان فارسی بوده است اما به موقع ایرانیان را هم نقد می کند آنجا که فضیلت های اخلاقی اجازه می دهد آنجا که ظرفیت های هنری اجازه
می دهد از شکست ایرانیان هم ذکر می کند فردوسی یک والی نیست یک مبالغه پرداز نیست این ها صفت ها بود حماسه یک جریان عاطفه است ناشی از ظرفیت های روح است احساسات پاک است که در مقام پایبندی به تعهدهای اخلاقی برای مبارزه با جهل با دیو با پلیدی و پلشتی فضیلت های اخلاقی را آشکار و بارز و برجسته می کند شما می دانید داستان داغ و قدر در شاهنامه غوغاست این بازگشت روح ایرانی دارد که این روح یک فرصت دیگری سپرده ام اما این داد و عدل و این عدالت که مشی می تونه یک جایی هدف باشه برای حداقل یک مشی استراتژیک یک راهبرد به تمام معناست و در ایرانیان سابقه دارد نوشیروان اگر گفته اند عادل است من در مقام اثبات نفی عدالت نوشیروان نیستم اما از این می فهمم که ملت بزرگ ایران عدالت طلب بوده است که او با این صفت خود را تحلیل می کند این مهمه از این ما برداشت می کنیم نوشیروان اگر عادل بوده است یا نبوده است یک بحث تاریخی است این مهم است که پادشاه قدرتمند ایرانی با چه صفتی خود را معرفی می کند او با عدالت خود را توصیف می کند عدالت در ایران ریشه دار و عمیق است این را هم واگذار می کنم به همان نسل اما این عدالت چه جوری می شود برقرار می ماند چه کسانی عدالت را می توانند اجرا بکنند آیا صرفا یک تمایل دادباطنی و فتنه ای برای تحقق عدالت کافی است خیر امکان ندارد خیلی ها عدالت را دوست دارند همین ده پانزده روز پیش که رئیس جمهور شما رفت به نیویورک حرفایی را که زد حرفای همه ملت های دنیا بود همان قدر که به این که می گفتند شما می تونید از این حرفا بزنید ما که
نمی توانیم از این حرفها بزنیم شما از زبان ما سخن می گویید و ما برای تو آرزوی توفیق می کنیم همه عدالت را دوست دارند اما اونکه عدالت را به عنوان یک ماموریت بزرگ جزو مسئولیت ها و ماموریت های خود شناخته است از تاریخ ایرانیان است عادل بودن انوشیروان هم نشانه این است قبل از اونکه به بحث نوشیروان مطرح شود حالا عدالت را اجرا کنیم عدالت را می خواهیم برقرار کنیم باید به دست بیاریم باید شرایط رو عوض کنیم باید دست به تغییر بزنیم این مبارزه می خواهد این مجاهده می خواهد این هزینه می خواهد نمی شه پشت تریبون بگوییم می خواهیم عدالت را برقرار کنیم همه کف بزنیم این جور نیست این هزینه دارد چه جور می شود که جامعه عدالت را دریافت کند چگونه که مذاهب بی عدالتی برود دودو تا چهار تا کنید نمی خواد روشن است دودو تا چهار تا کنید نه روشن است عدالت فتنه نیست درونی است نیاز به اثبات و استدلال ندارد چه باید کرد برای این که عدالت موفق بشود باید توده ها را بسیج کرد چکار بکنیم که توده ها برای تحقق عدالت بسیج بشوند باید آنها را ترمیم کرد چکار کن?

استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

نا شناس 31 ارديبهشت 1389
یکی اینو جمع کنه آی علمای اسلام بداد اسلام برسید
نا شناس 1 خرداد 1389
1حضرت ابراهیم براساس دوران زمین شناسی دردوران پرکامپرین زندگی میکرد دراین دوران فلات مرکزی ایران زیراب بوده2خدامیفرمایید هرکسی باتقواتراست نزدمن عزیزتراست3سخنرانی های مشایی مازنی راتحلیل محتواکنید همه ضد همند نه ضدین عرفانی بل ردنظریه های خود
313 6 آذر 1393
اینو قبول دارم، پیامبر اسلام ایرانی الاصل است...

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.838 seconds.